دید دو چشمی 

دید دوچشمی نرمال عبارت است از استفاده همزمان هر دو چشم بطور همزمان، که هر تصویر شبکیه ای در درک نهایی دخالت داشته باشد. این وضعیت نیازمند نظم  دقیقی از اپتیک بسیار پیشرفته، مهارتهای حرکتی و پردازش نورولوژیک می باشند. زمانی این اتفاق می افتد که هر دو چشم با هم بکار گرفته شوند و توانایی دیدن قسمت های مشابهی از فضای بینایی را داشته باشند. توانایی تفکیک (حدت بینایی) هر دو چشم نیزباید مشابه بوده و باعث ایجاد تصاویر کورتکسی قابل مقایسه ای در نواحی متناظر باشند. چشم ها هر کدام باید توانایی فیکساسیون بر روی تصاویر را داشته و سیستم حرکتی چشم نیز باید توانایی حرکت چشم ها با سرعت و دقت برای دریافت تصاویر در موقعیتهای مختلف را داشته باشد سرانجام سیستم دید دو چشمی باید دو تصویر را بر روی هم منطبق کرده تا اینکه هر دو درک منجر به درک واحد شود

ساختار ترتیبی دید دو چشمی

اگرچه تشخیص و درمان آنومالی های سیستم دید دوچشمی یک کار پیچیده و مشکل می باشد، اما دانش امروزی دلالت بر این اصل دارد که سیستم دید دو چشمی دارای سلسله مراتب می باشد، بدین معنا که بعضی از قسمتهای دید دوچشمی برای عملکرد صحیح خود نیازمند قسمتهای دیگر می باشند. به عبارت دیگر نقایص قسمتهای پایه باعث نقص درعملکرد قسمتهایی می شود که کمتر اساسی هستند. کشف یک نابهنجاری به معنای تشخیص نهایی نمی باشد چراکه برای یک تشخیص قطعی، شناخت نواحی ای که عملکرد آنها نرمال نمی باشد کفایت نمی کند بلکه باید منبع یا علت اصلی مشکلات شناخته شود

 برای مثال یک مشخصه افراد دارای استرابیسم، ضعف درک دید عمق دوچشمی یاstereopsis    می باشد. اگر چه درک عمق ضعیف ممکن است در واقع یک مشکل برای بیمار باشد اما معاینه کننده باید علت ضعف  stereopsis  را برای یک تشخیص بهتر، مشخص سازد. علت این  ضعف می تواند استرابیسم یا در نتیجه دید تار ناشی از عدم تصحیح عیوب انکساری باشد. فراگیری تشخیص آنومالی های دید دو چشمی نیازمند فراگیری بسیاری از مشکلاتی است که دید را بطور عموم تحت تأثیر قرار می دهد مثلا عدم تصحیح ( یا تصحیح اشتباه ) عیوب انکساری و ضعف فوکوس. بدلیل ساختار تسلسلی، قسمتهای کاملاً اساسی سیستم دید دو چشمی باید قبل از قسمتهایی که کمتر اساسی هستند، تحت درمان قرار گیرند

سطوح دید دو چشمی                              

از دیر باز معاینه کنندگان برای بررسی سادۀ دید دو چشمی و فرایندهای آن سعی می کردند آن را بر اساس مراتب دید دو چشمی توصیف کنند

یکی از اولین کوشش ها در این زمینه توسط  worth  صورت گرفته است که فیوژن را به درجات اول، دوم و سوم تقسیم بندی کرده است. درجۀ اول فیوژن عبارت است از: درک همزمان دو چشم از اشیاء غیر مشابه که در یک جهت از پروژکسیون قرار دارند. مثلاً پروژکسیون یک ستاره از یک چشم که در داخل یک دایره ( پروژکسیون چشم دیگر ) دیده شود

درجه دوم فیوژن عبارت است از: درک همزمان، واحد و به صورت دو چشمی از تارگتهایی که به صورت هاپلوسکوپیک دیده می شوند. درجه سوم فیوژن که  stereopsis  می باشد نیازمند فیوژن تارگتهای دارای Disparity است که نتیجه این مرحله یک درک سه بعدی می باشد. بسیاری از  بیماران دارای فیوژن درجه اول هستند و قادرند تارگتهای نا متشابه را بر هم منطبق سازند، گروه کوچکتری دارای فیوژن درجه دوم بوده و قادرند تارگتهایی که دارای حاشیه های مشترک هستند را بر هم منطبق کنند، باز هم گروه کوچکتری دارای فیوژن درجه سوم بوده، یعنی دارای  stereopsis  می باشند. اگرچه توصیف  worth  از دید دوچشمی دقیقاً همان مدل واقعی عملکرد دید دو چشمی نمی باشد، اما هنوز هم برای آنالیز و پیش آگهی بیماران دارای آنومالی های دید دوچشمی، بخصوص استرابیسم، بکار می رود. بیمارانی که قادرند به هر سه سطح فیوژن دستیابی پیدا کنند دارای بهترین پیش آگهی برای دید دو چشمی نرمال، راحت و واضح می باشند. اغلب اگر یک بیمار با فیوژن درجه دوم دارای گستره ای از پریزم دیوپتر( یعنی گستره ورژنسی ) باشد بیمار دارای دید دو چشمی خوب و stereopsis می باشد. این آنالیز قبل از درمان استرابیسم بکار  می رود چراکه با صرف اندک زمانی می توان وضعیت دید دو چشمی بیمار را به یکی از سه سطح دید دو چشمی نسبت داد که در تعیین وضعیت احتمالی بعد از درمان مناسب و کمک کننده می باشد

 هرم دید دو چشمی 

 یک دیدگاه جامع از ساختار تسلسلی دید دو چشمی این است که این سیستم از سه فرایند مستقل اما نه انحصاری تشکیل شده است که عبارت است از

سیستم های حسی ، Integrative و حرکتی 

اصلی ترین قسمت این سیستم فرایند حسی (sensory process) می باشد که فرایند Integrative و فرایند حرکتی در درجات بعدی قرار دارند

فرایند حسی باید کاملا صحیح عمل کند تا اینکه بخشهای باقی مانده سیستم دید دوچشمی مؤثر و کارامد باشد. نقایص در فرایند حس می تواند ایجاد نقایصی در یک یا هر دو فرایند باقی مانده کند. در این هرم قسمت کمتر اساسی، فرایند حرکتی می باشد که در رأس هرم دید دو چشمی قرار دارد

همچون مدل worth، مدل هرم دید دو چشمی نیز انتزاعی می باشد. مدل هرم دید دو چشمی با ترتیب ساختار نورولوژیک و آناتومیک سیستم بینایی همخوانی دارد. فرایند حسی شامل فعالیتهای آناتومیک، فیزیولوژیک و سایکولوژیک می باشد که اینها در جمع آوری و انتقال اطلاعات به کورتکس نقش دارند. فرایند Integrative شامل انجام فعالیتهایی است که در فیوژن دو تصویر کورتکسی برای تشکیل یک درک دو چشمی از فضای بینایی بکار می روند. فرایند حرکتی (motor process) شامل فعالیتهای لازم برای مستقیم ساختن چشم ها در فواصل و جهات مختلف می باشد. فرایند درکی (perceptual process) را می توان در بالاترین قسمت هرم جای داد. این فرایند شامل همه فعالیتهایی می باشد که اطلاعات بینایی را با اطلاعات تجربی ارتباط داده که نتیجه آن یک درک نهایی جامع می باشد. این فرایند در برگیرندۀ وضعیتهایی مانند Dyslexia، آنومالیهای درکی و مشکلات پردازش اطلاعات بینایی می باشد. هرم دید دو چشمی یک راهنمای خیلی مناسب برای دستیابی به سیستم دید دو چشمی می باشد و باید در نظر داشت بعضی از آنومالیها دارای هر دو جنبه حرکتی و حسی می باشند مثلاً آمبلیوپی و استرابیسم